یک لحظه بمان تا درِ غم بسته بماند
قایم مقام بانک مرکزی جدیدترین تغییرات قانون چک را تشریح کرددل تو را خواست حریفش نشدم ، جان دادم
تا به یک بوسه ، لب لعل تو مهمانم کرددر داستان ققنوس گفتیم، ققنوس در اوج ملکوت و بی صورتی که بود اراده کرد از سرمنشا حیات جدا شود تا میرایی، غم و شادی را تجربه کند. اما مولانا [شعر اول مثنوی] میگوید: تا مرا ببریده اند یعنی؛ با تعمدی مرا بریده اند، [با خواست خودم نیامده ام]. از نظر هستی عریان [ارتباط عمیقی بین داستان اول مثنوی و داستان پادشاه و سه پسر هست]. در داستان [آخر]، سه پسر برای خداحافظی نزد پدر رفتند، پدر به پسران گفت: به تمام ممالک من بروید, اما اللَّه اللَّه به قلعه ذات الصور نروید. مولانا در آن شعر گفت، اگر پدر این حرف را نمیزد، پسرها هرگز میل حرکت به قلعه ذات الصور را پیدا نمیکردند. تصمیم را حتی در آن بی صورتی (نه حالت امروزی که در فکریم) آدم گرفت. وقتیکه نفوذ (influence) صورت میگیرد، بدون اینکه تو بدانی بر اساس اراده پدر داری تصمیم میگیری، تصمیم میگیری. چراغی را در ذهن ما روشن گرد [با وجود اینکه گفت نروید] با اینکه قلعه ذات الصور ته هستی بود، میل پسرها کشید که بروند ببینند، چیست که پدر میگوید نرو. [اینجاست که گفتیم] جبر و اختیار بحث سادهای نیست. انسان تصمیم گرفت، که به سمت هستان بیاید، اما آیا تصمیم را او گرفت؟!
دل تو را خواست حریفش نشدم ، جان دادمكاش بين من و او فاصله اجبار نبود
شیپ تایم 😐〰️🔉 بشنوید| توحید و ولایت
مثنوی آن که شمع سوزد ، یقین اهلِ دل استتعداد صفحات : 1